مهر مادری و رنج پدری و مهر و پاداش پروردگار و ...
پنجروک Penjerok.blog.ir: یکی از فامیلهای نزدیک دختری ده دوازده ساله داشت این دختر دو سه سال اول صحیح و سالم بوده و زمانی که تازه شروع به بلند شدن می کنه و می خواد راه رفتن رو یاد بگیره بر اثر بیماری ناشناخته ای از ناحیه کمر به پایین فلج میشه و قدرت تکلم تازه شروع شده اش رو از دست میده.
از اون موقع پدر و مادرش تمام هم و غمشون نگهداری از اون میشه، مادر مهربونش عین پروانه دور وجود شمع فرزندش میچرخه و با ذره ذره آب شدن دخترشون پرو بالش میسوزه و چهره شون روز به روز تکیده تر و پیرتر میشه.
دخترک که موهبت خدا برای پدر و مادرش و تمام اعضای خونواده بوده تو دل تمامی اعضای خونواده جا داره و همه دوستش دارن اما پاهاش خیلی کم رشد می کنند و رشد دستها و بالاتنه اش باعث نمیشه که بتونه اونها رو حرکت بده و مادرش تو این سالها دلسوزانه اونو ترو خشک و مهمتر از اون نوازش می کنه و خدا برای کوچکترین کار مادر و پدر و خواهرا و برادرای دخترک پاداشی برای روز دیگر ذخیره می کنه.
خدا امتحانش رو به پایان میرسونه یک روز دخترک حالش بد میشه اونو به بیمارستان کودکان بندرعباس میرسونند دخترک به کما میره و امیدی به برگشت اون نیست بعد از یکی دو روز بستری مادر دخترشو به خونه میاره تا لحظات آخر این موهبت خداوندی رو ببینند که تو این سالها رحمت خدا بر اونها بوده و خدا اونقدر دوستش داشته که بواسطه اون به دیگران ثواب داده و اون رو هم معصوم و پاک از دنیا ببره.
دخترک دیشب پر می کشه و دل مادر دلشکسته و پدر غمدیده و خواهرا و برادرای محزون رو هم با خودش میبره.
خدا جای حق نشسته و این کودک در اون روز تنهایی به داد پدر و مادرش خواهد رسید.
Penjerok.blog.ir